miQat

هنگامی که افسرده ای بدان جایی در اعماق وجودت حضور “خدا” را فراموش کرده ای

miQat

هنگامی که افسرده ای بدان جایی در اعماق وجودت حضور “خدا” را فراموش کرده ای

اللهم صل علی محمد وآل محمد

سلام وخوش آمدید.
امیدوارم مطالب فوق که دراین سایت قراردادم موردرضایتتون واقع شده باشه.
نظرهای شما باعث دلگرمی من میشه.

زندگیتان سرشارازحضورخدا...
سعیدهمایون

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

آموخته ام که. . .

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۱ ب.ظ

آموخته ام که وقتی عاشقم، عشق
در ظاهرم نیز نمایان شود.

آموخته ام که عشق مرکب
حرکت است نه مقصد حرکت.

آموخته ام که هیچ کس در نظر ما کامل
نیست تا زمانی که عاشقش شویم .

آموخته ام که این عشق است که
زخم ها را شفا میدهد، نه زمان.

آموخته ام که تنها کسی مرا شاد میکند،
که به من می گوید، تو مرا شاد کردی.

آموخته ام که گاهی مهربان بودن
بسیار مهمتر از درست بودن است .

آموخته ام که مهم بودن خوبست
ولی خوب بودن مهمتر است .

آموخته ام که هرگز نباید به هدیه ای که
از طرف کودکی داده می شود "نه" گفت .

آموخته ام که همیشه برای کسی که
به هیچ عنوان قادر به کمکش نیستم، دعا کنم .

آموخته ام که زندگی جدیست ولی ما نیاز به
«دوستی» داریم که لحظه ای با او از جدی بودن دور باشیم .

آموخته ام که تنها چیزی که یک شخص می خواهد فقط
دستی است برای گرفتن دست او و قلبی برای فهمیدنش است.

آموخته ام که زیر پوست سخت همه ، کسی
وجود دارد که خوشحال میشود و میتواند دوست داشته باشد.

آموخته ام که خدا همه چیز را در یک روز نیافرید،
پس من چگونه می توانم همه چیز را در یک روز بدست آورم.

آموخته ام که چشم پوشی از
حقایق آنها را تغییر نمی دهد.

آموخته ام که وقتی با کسی روبرو میشویم،
انتظار لبخندی از سوی ما دارد.

آموخته ام که لبخند ارزانترین راهی است
که می توان با آن نگاه را عمق بخشید .

آموخته ام که باد با چراغ خاموش کاری ندارد.

آموخته ام که به چیزی که دل ندارد نباید دل بست .

آموخته ام که خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن .

آموخته ام که قطره دریاست، اگر با دریا باشد.

و آموخته ام که عشق ، مهربانی ، گذشت ،
صداقت و بلند نظری خصلت انسان های انسان است.

زبان

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۷ ق.ظ
 

مراقب زبانمان باشیم

جِرمش صغیر است ولی جُرمش کبیر است

یا حسین

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ق.ظ

می گویند هر وقت آب می نوشی بگو یا حسین(ع)

.

.

.

.


این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگو یا اباالفضل(ع)


وقتی این جمله روخوندم یه حسی بهم دست داد،گریه وکمی احساس آرامش..


خدایا

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۵ ق.ظ

خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا . . .

وقتی همه چیز را به تو می سپارم ،

نورِ بی کرانِ تو در من جریان می یابد ؛

و دعایم به بهترین شیوه ی ممکن متجلی می شود . . .

پس هم اکنون خود را در آغوش تو رها می کنم ،

تا تمام آشفتگی ها و سردرگمی هایم ،

در حضور امن و گرمِ تو ،

به آرامی ذوب شوند و از میان بروند . . .

به همین سادگی...

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ق.ظ

چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت 

در حالیکه گویی ایستاده بودم


چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد

در حالیکه قصه کودکانه ای بیش نبود


دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود

وگرنه نمیشود


به همین سادگی 


کاش نه میدویدم نه غصه میخوردم 

فقط او را میخواندم...

دل نوشته

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ق.ظ
وقتی خودم رو از ساختمون پرت کردم........................
در حال پائین افتادن.....
توی طبقه دهم زن و شوهری رو که همیشه به داشتن روابط عاشقونه مشهور بودن ،در حالی دیدم که بدجوری با همدیگه مشاجره می کردند.
پسر خشن و پر زور طبقه نهم رو دیدم که نشسته بود و های های گریه می کرد.
دختر جوان طبقه هشتم،نامزدش رو در حال مواد مخدر پیدا کرده بود.
توی طبقه هفتم،همسایمون رو دیدم که مثل هر روز در حال خوردن داروی ضد افسردگی اش بود.
توی طبقه ششم فردبیکار ی هم که طبق معمول هر روز 7 تا روزنامه خریده بود تا بلکه یه کاری پیدا کنه.
تو طبقه پنجم دکتر داشت همسایمون رو که توی تصادف چشمش رو از دست داده بود و باید تا آخر عمر میلنگید را پانسمان می کرد.
توی طبقه ی چهارم هم که دوباره خواهر و برادر دعوا راه انداخته بودند
توی طبقه سوم پیرمرد بیچاره مثل هر روز منتظر بود که یکی به دیدنش بیاد.
خانم ساکن طبقه دوم به عکس شوهرش که 6 ماه پیش از دست داده بود،زل زده بود.
قبل از اینکه خودم رو پرت کنم ،فکر می کردم از همه بدبخت ترم.
اما حالا فهمیدم که هر کسی مشکلات و نگرانی های خودشو داره.
در آخرین طبقه فهمیدم که وضعیتکم اونقدر ها هم بد نیست اما.........
اما دیگه فرصتی برای تغییر تصمیم نداشتم فقط وقت کردم از خدا بخوام زنده بمونم و بهش قول دادم اگه زنده بمونم،به بقیه آدم ها یه چیزهایی بگم.
به آدم ها بگم که:
سختی ها فانی اند و سرسخت ها باقی.
به آدم ها بگم:
مردن شجاعت نمی خواد!زنده موندن و زندگی کردن شجاعت می خواد.
بهشون بگم:
به خدا نگن که چه مشکلات بزرگی دارند،بلکه به مشکلاتشون بگن که خدای بزرگی دارند.
و بگم که تا شقایق هست زندگی باید کرد!

عطربهشت...

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۸ ب.ظ

دردنیا دو چیز ازهمه زیباتراست،


آسمان پرستاره و وجدان آسوده ودو چیز در من شگفتی و ستایش همیشگی بر می انگیزد،


آسمان پرستاره بالای سرم وحکم اخلاقی درونم.

.

.

.

.


هرگزبادیگران مثل ابزارکاررفتارنکنید،بلکه آنان راچون غایت وهدف بشمارید.


اخلاق بایدبرهنرحکومت کند.